با من بمان

جهان اهنگ او دارد.تصمیم تو چیست؟قدم در راه گذاشته ای

با من بمان

جهان اهنگ او دارد.تصمیم تو چیست؟قدم در راه گذاشته ای

ناموس پرستانه جوان


 جمعه شب همسایه پشتیمون یه دعوای ناموسی  داشتن
اما  به کوچه وخیابون نکشید
ما به وسیله ی عمل بی شرمانه استراق سمع پی به ماهیت ماجرا بردیم
البته صداشون هم خیلی بالا بود و از تو حیاط خلوتشون که پنجره داره صدا خیلی راحت بیرون میومد تو حیاط ما

ما اصلا این خانواده محترم رو ندیدیم

حالا اصله ماجرا

 مرده به زنش خیانت کرده بود و پسرش که صداش جوون به نظر میرسید مدعی شده بود و با پدره کلی بحثو دادو فریادو جیغ به راه انداخته بودن

این وسط مادره نبود

دخترشون مرتب جیغ جیغ میکردو باباهه رو قسم میداد که نکن جون مامان

و...

بعد انگار مادره اومدو پسره انگار واسه معصومیت مادره بیشتر دلش سوخته باشه گریه میکردو حرف میزد و به مادره میگفت خودتو واسه کی به ابو اتش میزنی؟

مادره هم فقط گریه میکرد جلو دهن پسرشو میگرفت که حرفی نزنه اما اتش پسره فرو کش نمیکرد

و مرتب با پدره دعوای لفظی و پرتابی داشتن چون یهو جیغ دختره میرفت هوا و صدای مهیبی شنیده میشد

اخر سرم پسره میخواست مشروب بخوره انگار که خواهره و مادره میخواستن جلوشو بگیرن

دیگه من خیلی اعصابم به ریخته بود که به زور اقای همسرو کشیددم تو

شام هم چیپس پنیر درست کرده بودم زهر مارمون شد

نظرات 5 + ارسال نظر
جوجوک یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:16 ق.ظ http://arteen.mihanblog.com

اول سلام
خوبی گلم؟
دوم
دستور چیپس پنیرت را بده ننه!! که بسی مشتاق خوردنم
:-)
سوم
همسایه روبه رویتون بود؟؟
یعنی شما پشت در خونه بودید؟؟
بیچاره خانومه
زن چه خیانت کار باشد چه شوهرش خیانت کار، در هر دو صورت بـــــــــــازنده است
:-(
چه قدر بد است ابهت پدرخانواده از بین برود :-((

سلام
مرسی.چوب کاری میفرمایید شما خودت سر اشپزی
نه همسایه پشتیمون
یعنی حیاط خونه ما(در به حیاط نیستیم)وصل شده به حیاط خلوت خونه اونا
اره خانومه خیلی با مظلومیت خاصی گریه میکرد
اره مرد باید اقتدار داشته باشه

جوجوک یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:18 ق.ظ http://arteen.mihanblog.com

حالا چرا پسره مشروب می خواست بخوره؟؟
خدایا!!!!!!!!!
خودت همه را از شر شیطان در امان بدار (آمین)
اثرات فارسی وان بید جیگر
چه داستانی شما داشتید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بوس بوس

شاید میخواسته یه ذره بزنه به در بی خیالی
اره قبول دارم بی تاثیر نیست
اره بخدا
اما داستانه شما گانگستری تر بودااااااااااااااا

مرضیه یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ق.ظ

مریم یه چی بنویس شاد شیم، دلم پوسید :(

اخی تو هم حال روحیت مثه من تعریفی نداره مشخصه
شاد شدن و شاد بودن بهونه میخواد گلم
ایشالله زمینه ش فراهم شه
چشم

رهگذر یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:03 ب.ظ http://www.rahgozar268.blogfa.com

سلام
مرسی بهم سر زدی
ما هم از اینجور دعواها زیاد میشنویم تو آپارتمانمون
شما خودتونو ناراحت نکنید با خیال راحت شام میل بفرمایید

انگار مسری شده جدا
ممنون

بانو دوشنبه 12 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ب.ظ http://ruzhaye-abrishami.blogfa.com

ای بابا... کاش از این چیزا واسه هیشکی پیش نیاد...
راستی... کی منو لینک میکنی آیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه خواستی اسممو بذاری اسم خودمو نذار... همین بانو رو بذار...باشه؟

اره
الان
اوکی بانو جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد