تو
تو که دنیا دیده ای و واسه همه نسخه میپیچی و به مردم مشاوره میدی...
تو دیگه چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟
اونوقته که میبینی خودش از همه بیشتر نیاز مندتره
اما غرورش مانع میشه که ...
اصولا ما ادما وقتی در میمونیم سعی میکنیم اشکالهای بقیه رو بگیریم و مثلا واسه کمک به طرف ـ(والبته برای خوب و بی نقص نشون دادن خود و به اسم دنیا دیده بودن )پا پیش میذاریم
و کمی که گذشت البته که ماهیت ها نه کامل که به وفور رو میشود
کاش ما ایرانی ها مقلد خوبی نبودیم کاش...
همه ضربه ای هم خوردیم در طول تاریخ به علت این خصلت مون بوده...
هموجور دارم از سرما یخ میزنم و پاهام مثه یخ 4 درجه اس وبنده هموجور بستنی قهوه دایتی میخورم
هموجور میخورم
هموجور تایپ میکنم باز بستنی میخورم
وای که چه حالی میده اینجور مازو خیزمی
خیلی خوشمزس دوست میدارم هموووجووور
هموجور به هوس افتادین؟
امتحان کنید حالی بس عجیب داره
دوری از همسر این مزیت هارو داره
مامان بابا واسه این که مثلا من دوریه اقای همسرو حس نکنم هموجور هی تحویل میگیرن منو
فردا هم یه برنامه ویژه 3 نفری در راهه
اخ که چه حالی میده
مادر و پدر گرامی عاشقانه دوستتون دارم
ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه
زلف دردست صباگوش به فرمان حریف
این چنین باهمه درساخته ای یعنی چه
شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای
قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم در پای در انداخته ای یعنی چه
سخنت رمز دهان گفت و کم سر میان
وز میان تیغ به ما آخته ای یعنی چه
هر کس از مُهره ی مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته ای یعنی چه
حافظ در دل تنگت چو فرود آمد یار
مردی که آشناست به محراب جان ما تصویر او نمی رود از قاب جان ما
گفتا حیات ما ا زحیات محرم است این مملکت از برکات محرم است
گفتا که پند باید از این بیشتر گرفت
باید به وقت فتنه سپر بدست گرفت
بایددرنگ کردکه شاخه بدست کیست درسجدگاه تربت خالق بدست کیست
مردم عاقبت شر همیشه به خیر نیست امروز روز حادثه و روز تدبیر نیست
گاهی نفس ، نَفَس گیر می شود
آزاده ای دوباره به زنجیر می شود
گاهی دوست از دل اصحاب می رود در چشم دوستان خدا خواب می رود
آمد حسین تا شب ما را سحرکند مارا به فتنه های زمانه خبر کند
آمد حسین تا پر از احساس او شویم
تا نافذ البصیرت چو عباس او شویم
تصمیم گرفتم ناشکری نکنم
.
.
.
و چندتا تصمیم دیگه که نمیشه گفت
دعا می کنم خدا کمکم کنه بتونم سر تصمیمام بمونم
پ ن : تاسوعا و عاشورای حسینی پیشاپیش تسلیت
نذراتونم قبول
پ ن : واسه مخاطب خاص: سعدیا گر چه سخندان ومصالح گویی به عمل کار براید به سخندانی نیست
سلام
یلداتون مبارک
ما که امشب خونه دختر خالم دعوتیم.شمارو نمیدونم
هندونه وانار هم خریدیم.شمارو نمیدونم
قراره خوش بگذره.شمارو نمیدونم
...
دوستون دارم.شمارو نمیدونم
_من از ۲ کار تنفر دارم:یکی درد دل کردن که کار شبه مردهاست ویکی هم از خود دفاع کردن .برای تبرئه ی خود جوش زدن که کار مستضعفین وادمهای سست است.
(1.حالا خودتون قضاوت کنید:زنها و مردها که به یه اندازه درددل میکنن اما با این تفاوت که خانمها سعی میکنن واسه هم جنساشون درددل کنن اما ماشاالله اقایون...از زن وشوهر صاحبخونه و بقال چقاله سر کوچه وهمکار مردوزن تواداره بگیرتا پدرومادروخواهر الی اخر...
2.این هم که چیزه مسلمیه اقایون معمولا در حاله رفع و رجوع کردن کاراشونن تا خانمها البته اینم بگم که تخصیر خودشونم نیستا مربوط به اون خصلت ذاتیه یعنی همون از جان گذشتگی برای دیگران(برای مرد وزنش دیگه تفاوتی نداره)اخی بگردم که چه مهربونن
ماجرای یک رفع ورجوع:
خانم:اون زنیکه کی بود؟
اقا:کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خانم:همون که تو ماشین نشسته بود کنارت !
اقا:ماشینه من؟کنارم؟خواب دیدی خیره!!
خانم:من خرم؟؟خیلی پرورویی.خودم دیدم داشتین بستنی میخوردین.یالا زود باش بگو کی بود؟
اقا:ای بابا اهان کسی نبود که اوون.همکارم بود
خانم:همکار ادم کسی نیس؟
اقا:یعنی میگم جای نگرانی نداره
خانم:میدونه که ازدواج کردی ؟
اقا؟مگه قراره ادم به هر کی میرسه بگه ببخشید میدونستید من زن دارم؟
خانمکاهان پس واسه همین کنارت نشسته بود؟
اقا:ای بابا یعنی چی ؟هر چی من هیچی نمیگم پرروتر میشه.خانمه من اون همکارمه بعضی روزا میرسونمش تاایستگاه که سواره واحد شه بره قبرستون
خانم:پرروتویی.چون میخواس بره قبرستون این همه تحویلش گرفتی؟جلو نشوندیش واسش بستنی هم خریدی؟
اقا:نه اخه یه لطفی بهم کرده بود منم خواستم جبران کنم
خانم:تو که میرسونیش سر ایستگاه همین جبرانه دیگه!نکنه هر روز بهت لطف میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-در این لحظه اقاهه چون کم میاورد واردعمل میشود:اول که شترق نوشه جانه خانمه میشود
دوم هم کلی ظرف شکسته میشه
سوم هم گوشی تلفن هم خرد میشه(وجدانا کی این وسط ضعف نشون میده؟)انرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟)
_شجاع به همدرد نیاز ندارد :از ناله شرم دارد(ای قربون اون پسر شجاع برم که تا بچه بود شجاع بود.اونم تا دیگه مردی شده واسه خودش فکر نکنم دیگه شجاع مونده باشه وگر نه تا حالا کارتون مرد شجاعو میساختن)
_مرد پاک را زندگی و زمان تنها نمیگذارند(والا مردای امروز که همه ادعا دارن تنهان البته شایدم پاک نیستن.کدومش بلاخره؟اخه این دو لازم و ملزومه همدیگن)
زندگی از او دفاع میکند زمان تبرئه اش میکند(چه دفاعی چه تبرئه ای؟تمام حق وحقوق یه زندگی که ماله خانمهاست .بیچاره اقایون دیکه حقی نمیمونه که زمان و زندگی بخوان ازش دفاع کنن)(دکتر شریعتی هم وکیل مدافع اقایونو تو زندگی 2تا زن معرفی کرده:زمان وزندگی(داشتیم دکی جون؟))
_پلیدان هرگز پاکدامنی را نمیتوانند الود(اره واقعا این یکیو قاطعانه هستم)
_هر چند سنگها را بسته و سگها را رها کرده باشند(این دوره که هر دو به وفور در دسترس هست اونم با ورژن های مختلفش با این تفاوت که سگهای امروزی گاز نمیگیرن فقط پاچه میگیرن و سنگها هم همه کلوخ شدن که دردی ندارن)