سلام
همچنان تنهام
بله دیگه رکوردو شکستم
باید تو کتاب گینس ثبت بشه
به عبارتی۷۶ ساعت تنهای تنها بودم اونم فقط تو خونه بودم
و قراره تا ۲ساعت دیگه اقای همسر از ماموریت برگرده
هیچ کس خبر نداره
حتی مامانم
اخه غصه دار میشن
بهشون گفتم خانم همکار اقای همسر که نزدیکمونه میاد پیشم
البته قرار هم نبود این مامریته اینقد طول بکشه
چی کار میشه کرد
مادر اقای همسر امروز فهمیده تنهابودم این همه مدت
زنگ زده بهم با حالت بغض میگه واسه چی تنها بودی درد تو سرم(این تکیه کلامشه که تو اوج احساس میگه(ماهه بخداوخدا نگهش داره))
میگفتی بخدا خودم میومدم پیشت
بخدا وقتی شنیدم سر درد شدم
گفتم تورو خدا خودتونو ناراحت نکنین
من نمیترسم
قرار هم نبود اینقدر طول بکشه
خلاصه قسمم داد که دفعه ی دیگه تنها نمونمو از این کارانکنم
کفتم چشم
۲ ساعت بعدشم زنگ زدم و من اونو اروم کردم که نگران نباشین و از این حرفها
تا بعد
سلام
با اجازتون بنده امشبم تنهام
حساب کنین
از دیروز ساعت ۷ تا فردا ساعت ۷ باید تنها تو خونه باشم
یعنیا
خدا ۱۰۰ در دنیا ۱۰۰۰ در بهشت به اون کسی بده که اینترنت رو اختراع کرد
وگرنه من کی بند میشدم
سلام
بخدا دیگه خسته شدم
از جمعه مهمون دارم
درسته پدر مادرن اما خستگیاش واسه من میمونه
مامان خودم که دیروز با بابا و داداشی رفتن
البته تا مامان بود که انگار من هیچ کاره بودم
اما از دیروز دیگه تموم زحمتا گردن خودمه
فقط مامانه اقای همسر هست
اما به اندازه ای خستم که انگار کلی مهمون دارم
اخه یه لیوان ابو که دیگه خودت میتونی از ابسرد کن بریزی بخوری
یا برداشتن یه کارد از تو جا ظرفی که به دستت فشار نمیاره
بماند که غذا ها هم رژیمی شدن این چند روزه
الحق که هیچی مادر خود ادم نیست