سلام
کامی حالو روز خوبی نداره
و اینه که من نمیتونم بیام اپ کنم و به دوستام سر بزنم
البته همه چی از یکشنبه شب شروع شد
که دوست اقای همسر و خانومشون اومدن منزل ما که دوشنبه صبح به اتفاق اقای همسر برن مصاحبه واسه ازمون استخدامی بدن
که این زن و شوهر از همکلاسی های اقای همسر و هم ورودی ایشون بودن در زمان دانشجویی
از اونجایی هم که من از همونی که بدم میاد همیشه باید سرم بیاد شب رو خونه ما خوابیدن
البته شام هم اینجا بودن و همون شب تا ساعت۱.۵ به پیشنهاد دوستشون رفتن پای کامی و این بلا رو سر کامی جون اوردن با نصب یه نرم افزار کذایی
که ریسو ADSLدر حد بوق شده و هی ریپ میزنه بچم
خلاصه مهمانان گرامی صبحانه هم در خدمتشون بودیم اونم چه صبحانه ای بسان بساط صبحانه ای که واسه کنکوریا میچینن
خلاصه راهیشون کردیم برن واسه مصاحبه
در این مدت با خانوم دوستش نشستیم به صحبت که درد دلش باز شد و از خانواده شوهرش گله مند بود
با شنیدن حرفهاش پی به این نکته بردم که چقدر من کم توقع بودم و این جور مسائلی که ایشون مطرح میکردن به چشم من نیومده و یا اینکه ایشون پرتوقع بودن
خلاصه
دیگه کم کم بساط نهارو اماده کردم و خانوم مهمان دریغ از یه کمک کوچیک
و اقایون ساعتای 1 پیداشون شد و ناراضی از مصاحبه
چون تو فرصت 10 دقیقه ای مصاحبه واسه ازمون استخدامی چیزی رو به نفعشون تموم نشده
خلاصه مهمانان گرامی ساعتای 4 راه افتادن که برن و ما موندیم و این کامی داغون
----------------------------------------------------------------------
دوستای بلاگفایی عزیز نمیدونم مشکل از کجاست که من نمیتونم واستون کامنت بزارم
بهتون سر میزنم اما بخش نظر دهی واسه من کار نمیکنه
سلام خانمی پست قبلتو خوندم
حرص نخور خانم گل..مردا همینن دیگه
از این مهمون داری هم نگو...
کاش متوجه باشن
میگن مهمون حبیب خداست..ولی خفه سازد اگر آید و بیرون نرود نه؟
ممنون سایه جون
اره
کلی حال کردم با این حرفت
آرزوی سلامتی واسه کامیت...
خودم چی
بغض قلمم ..
وبلاگمو تازه آپ کردم دوست من
مثل همیشه از حضورت در کلبه ی کوچیکم خوشحال خواهم شد
بامید دیدار در کلبه ی کوچیکم
چه بد که نمیتونی واسم کامنت بذاری...
ایشالا کامی زودتر خوب بشه...
خسته هم نباشی دوست جونم...
اره ممنون بانو جون
فدات بشم دوست خوبمی