سلام
هنوز این مشکله من حل نشده
اگه به حرف اقای همسر بی توجهی کنم باید اخم تخم هاشو تحمل کنم
اخه چرا این اقایون یهو اینقدر خودخواه میشن که راه تصمیم گیریه عادیو میبندن
کجاست اون روزای عشقی که داشتیم
چی شد اون همدلیها
کجا رفتن اون وعده وعیدا
کو اون هر چی تو بگی نازگلم
یعنی طوله عمر یه عشق اینقدر کوتاهه؟
یا عشقا ابکی شدن؟؟؟؟
مریم خانم سلام ... مثل اینکه تو هم مثل من از اقای همسر خیلی دلخوری ... راستش همشون همینچوریند یک کم که زمان به ازدواچشون می خوره می رن تو لاک خودشون و هی بهونه گیری می کنند ... انگار نه انگار که یک زمانی برای با ما بودن لحظه شماری می کردند....
میدونی من به اقای همسر حق میدم که حوصله قبلو نداشته باشه یا زیاد عشقولی نباشه
اخه کارش واقعا سنگین شده
و احساس مسولیتی که به خیلی چیزا داره باعث بشه مثل قبل اروم و ساکت نباشه
اما این حقه منم هست که بخوام ازاد باشم
همین امروز به یه دوست دیگه این حرفو زدم: عشق مثل ماهیه هر وقت از آب بگیری تازه اس ولی زود بوی گنش درمیاد.
بوی گند همه چیز یه روزی در میاد
اما اون یه روز میتونه خیلی طولانی باشه
میدونی عزیزم...کاری به این ندارم که عمر عشق کوتاهه یا آبکیه...فقط اینو میدونم که ذاته مردها تملک طلبه...یعنی دوست دارن همه چیز ماله خودشون باشه بی کم و کسر...میخوان وقتی میگن ماست سیاهه تو بگی آره عزیزم همینطوره...اینجورین دیگه...کاریشون هم نمیشه کرد...ولی بیشتر از همه تو گوشش بخوون که تو واقعا حاضری من سختی بکشم؟
بگو تو دلت میخواد من عذاب بکشم؟؟؟ اینکار درست نیست...اما پایه احساسات رو یه کم بکش وسط...شاید کوتاه بیاد... اما به طور نامحسوس....متوجهی؟
اره کاملا متوجهم
اما میترسم پس فردا اگه منم چیزی ازش بخوام اونم همین جوری جوابمو بده
دو راهیه بدیه
سلام خوبی مریم جون بخدا دارم دیونه میشم از دست کاراش بی منطقیش وای
خدا چرا اینا رو خلق کرد مسخره دیشب میگفت خوب نگام کن یکشنبه دیگه نیستم
از همه چیز ایراد میگیره با همه چیز کار داره عین بچه می مونه مرد کنده شانس
مارو می بینی صبح تا شب جون می کنیم براشون همیشه هم حق با اوناست خاک
بر سرشون بخدا اگه زمان به عقب بر گرده محاله ازدواج کنم به نظرت با این دیونه
چکار کنم
نه...اون این کارو نمیکنه...بع۷دش هم اگه تو کاره نا ممکن نخوای دلیلی نداره برات انجامش نده...میدونی اگه ببینه داری تظاهر میکنی شاید تلافی کنه اما اگه احساساتت رو صادقانه بهش بگی بالاخره متوجه میشه...
بگو دوست داری راضی و خوشحال باشه... بگو سر دوراهی هستی... بگو اگه این کارو بکنی تا آخر عمرت عذاب وجدان میگیری... بگو شاید یه روزی به این نتیجه برسی که اون باعثه عذاب وجدانت شده...بگو داره با این کارش عشق بینتون رو میبره زیر سوال...
نمیدونم هر چی که میتونی از این حرفا که تو دلته بهش بگو...
ممنونم مریم جون
گفتم
بازم میگم
باید افاقه کنه
بالاخره درست میشه :-)
امیدوارم
صبوری کن عزیزم و سازگاری... :-*