ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه
زلف دردست صباگوش به فرمان حریف
این چنین باهمه درساخته ای یعنی چه
شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای
قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم در پای در انداخته ای یعنی چه
سخنت رمز دهان گفت و کم سر میان
وز میان تیغ به ما آخته ای یعنی چه
هر کس از مُهره ی مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته ای یعنی چه
حافظ در دل تنگت چو فرود آمد یار
تبع شعر مریم خانم گل کرده، یعنی چه؟
؛)
کافر همه رو به کیش خود پندارد دختر خوب..حکایت حال توست..
این انگ ها به ما نمی چسبه..
منافق اونه که خودشم نمی دونه کدوم وریه..
من عاشق خاکمم..
اسلامم به گند کشیدید..باهزاران ادعاتون..با خرافاتتون..با شکایت هاتون..با نشستن ونگاه کردنتون..با تهمتهاتون..با حرفاتون..با فکر نکردناتون..با به اصطلاح عدالتتون..بازم بگم؟؟
کاش میتونستم این نظرو خصوصی بدم بهت..
آره هستم تا صبح دولتم بدمه..تو چی؟هان؟!! تو چی؟!
بشین وشکایت کن..از نامردیا..خودت چیکارا کردی که انقد غر میزنی خدا عالمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شعر جالبی بود ممنون
اومدم دعوتت کنم دوست عزیز
....................شاد بودن حق مردم است.....................
اولا جوش نیاوردم..جواب حرفات این بود..
دوما..نشستن ودیدن ظلم یعنی یزیدی بودن..
سوما..خیلی غرغرویی..شاکی..چیه اشکالت رو میگم بدت اومده؟
یادتم باشه وقتی قضاوت میکنی یه روزی هم میرسه که درمورد خودت قضاوت میکنن..اون روز هم دیگه خیلی دیره..
یه چیز جالب و عجیب اینکه اسم ایشون هم وحیده !!!!!!!!!