با من بمان

جهان اهنگ او دارد.تصمیم تو چیست؟قدم در راه گذاشته ای

با من بمان

جهان اهنگ او دارد.تصمیم تو چیست؟قدم در راه گذاشته ای

عجب نعمتی

الان ۳ شبه که بارون قطع نشده

خدایا شکرت اما این نعمتت داره تبدیل به بلا میشه ها

خونه ما هم خونه سازمانی

با اینکه کلی بهش رسیدیم و سقف رو عایق کردیم اما خانه از بیخ و بن ویران است

جلل الخالق از تو دیوار اب میاد(اتصال این ناودونا رو بد در اوردن الان نشتی میده) یکی ازکمدهای لباسی جهازم که پشت اون قسمت بود خیس خورده و زشت شده

خدا میدونه کی درست بشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

موکت که کلا خیسه و قالی رو هم جمع کردیم

کل اتاق خوابو جمع کردیم

نیم ساعت یه بار باید برم ظرف ابو خالی کنم

 

یه گله هم از اقای همسر بکنم:از اون بارون خطری اولی خیلی میگذره بهش گفتم برو پشت بوم ببین کاری ازت بر میاد

اما هی پشت گوش انداخت تا حالا

کسی هم که جرات اعتراض نداره

سریع وتو میشم و مقصر

دیشب که هنوز پی به وخامت اوضاع نبرده بودم هی میگفتم موکت اتاق خیس بیا کمد و جا به جا کنیم

اقا بهونه اوردن که خسته ام از ماموریت اومدم

والا بخدا منم از صبح تا شب تو خونه تنها حالا باید ناز هم بخرم هیچ دریغ از کنار هم نشستن و درددل و گپی............ .

بعد از کلاس زبانم هی میگم من اصلا چند روزه که اشتهامو از دست دادم

غذا میخوام درست کنم حالم به هم میخوره نمیتونم هیچی بخورم ماله این قرص هاست که میخورم

ایشون اصولا در این موارد نمیپرسه چرا خودم دلیلو میگم دیگه

اقا اصلا متوجه نمیشه من چی میگم

میگه اره منم چند روزه همین جوری شدم

میگم الان هیچی نداریم تو خونه من درست نکردم غذا ...هیچی به هیچی

خودم میگم برو رستوران غذا اونجا بخوریم و رفتیم....

شب موقع خواب با این بارون خوابم نبرد هی پا میشدم میرفتم پارچه مینداختم و چادرشب که اگه ریخت سقف نریزه رو وسیله ها

حالا اقا مگه متوجه بود .۳ بار پاشدم و نگاه کردم

امروز هم یه لحظه که افتاب در اومد اقا اومد مثلا بره پشت بومو نگاه کنه

چون این خونه راه پله نداره باید از دیوار میرفت پشت بوم نردبون خوب روی دیوار تراس نمیشد

و اقا اعصاب خودیشو سر دیوار و نردبون در اورد منم ناراحت شدم اومدم تو

نفهمیدم چیکار کرد

بعد از اون تنها که شدم رفتم تو اتاق خواب از تو کمد چیزی بردارم که دیدم تمومه روسری هام خیسه تعجب کردم اما سریع متوجه شدم که جریان از چه قراره

خودم تو بدبختی خودم کمد و خالی کردم و کمد اوردم تنهایی وسط اتاق و زیرشو پارچه انداختم

اقای همسر خوش اخلاق که اومد بهش گفتم اما ...............

اقااا بیخیالل لللAIM and AOL Instant Messenger Smileys and their keyboard shortcuts

خودم دوباره رفتم روتختیو جمع کردم تشکو برداشتم کلا جمع کردم اون منطقه رو

حالا عوض تشکر طلبکاره که تو با این کارت میخوای بگی من بی عرضه ام

بگذریم که کلی مکافات کشیدم

اما کاش اقایون این دوره کمی دست و پا دار تر بودن  

بخدا خانومایی مثل ما که حواسشون به همه چیز زندگی هست نمیتونن بشین و ببینن که اقایون از خواب نازشون پا شن شاید تصمیمی در جهت بهبود خونه زندگی بگیرن

سر این جریان ها خیلی خودمو کنترل میکنم اما کاری که باید انجام بشه نمیشه و خودم مجبورم مجبورم که از جون مایه بزارم

حتی واسه خیلی کارای مردونه

الانم خیلی اعصابم خرده

خیلییییییییی



نظرات 11 + ارسال نظر
سپیده ( خاطرات من ) چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:50 ب.ظ http://selena0cute.blogfa.com

سلام مریم عزیزم
ناراحت نباش
ما همه با همسرامون این مشکلات رو داریم
بعضی از مردا واقعا خونسردن
یکیش شوشوی خودم!!!!
دلم میخواد خفش کنم

سلام گلم
مگه میشه ناراحت نباشم با این اوضاع
همسر من خونسرد نیست اما بی دست و پاست
این ازارم میده

بانو چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:27 ب.ظ http://ruzhaye-abrishami.blogfa.com

الهی قربونت بشم...
نمیدونم چی بگم...چه وضعیته بدیه...
فقط برات دعا میکنم خدا توانه انجام کارها رو بهت بده...

خدا نکنه
خیلی بده
ممنون گلم

مامان باران چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:04 ب.ظ http://ourcomingbaby.blogfa.com/

همش واسه اینه که خیالشون راحته ما هستیم کارا رو میکنیم.......اگه بی عرضه بودیم اونوقت شاید بیشتر میجنبیدن عزیزم........

غصه نخور مردا آفریده شدن حرصت بدن........کمک میخوای؟با باران میتونیم بیایم لای اون وسایلای خیست قل بخوریما.........

دقیقا
اره بخدا
اون چیه که مردا میدن زنا بخورن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حرس
نه فدات شم شما همون تو خونه خودت از پس جوجه بر بیای خودش کلیه

مامان باران چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:07 ب.ظ

تازشم به من رمز عکسا رو ندادیا..........

اردشیر بابکان پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ب.ظ http://avestaariyo2.blogfa.com

درود بر شما دوست عزیز
من در وبلاگم مطلب کوتاهی درباره جایگاه زن در دین زرتشت نوشتم لطفا" اگر مایل هستید آن مطالب را بخوانید و دیدگاهتان را بیان کنید.
با تشکر از شما دوست عزیز[گل]

جوجوک یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:08 ق.ظ http://arteen.mihanblog.com

همه چی درست می شه گلم
حرص نخور فقط
شاد باش

شادی؟؟؟؟؟؟؟؟
کمرنگه این روزا واسم

بانو یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:49 ب.ظ http://ruzhaye-abrishami.blogfa.com

دقت کردی چند وقته بهم سر نزدی؟

بانو جون بخدا خیلی وقته میا م پیشت اما نمیتونم کامنت بزارم
بلاگفا هم نازش زیاده
حجم وبلاگتو هم بردی بالا قسمت نظراتش باز نمیشه واسم

مریم دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:57 ب.ظ http://hezartoyekhyal.blogfa.com/

سلام وای چه زحمتی برام نا اشنا نیست ...اما صبور باش همینه زندگی .............شاد باشی

اره
مرسی مریم مریم خانوم

آهنگ-گر چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:06 ب.ظ http://jabermahabadi.blogfa.com

سلام مریم خانم
عیب نداره!!!
راستش عیب که داره اما ظاهراً چاره ای نیست و باید بعضی از ما مردها -یا شاید مردنماها- رو تحمل کرد دیگه.
من خودم هم کمابیش اینجوریم اما بالاخره با تأخیر کار رو انجام میدم اون هم خیلی تر و تمیز!!!
ضمناً اون عکسها رو هم که دیدی از طلوع خورشید گرفته بودم که البته هر کس که دیده اول فکر میکنه غروبه.
موفق باشی

سلام اقا جابر
عیب ندارهههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟
تحمل که کار شبانه روزیه ما خانوماس در قبال اقایون
خانوما از تاخیر بدشون میاد
بله دیدم و همونجا نظر دادم
نه من متوجه شدم که طلوعه
ممنون
راستی شما چرا وبلاگتونو اپ نمیکنین تازگیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جوجوک پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ق.ظ http://arteen.mihanblog.com

اعصاب خردی ات تموم نشد بیایی آپ کنی بانو؟؟؟؟؟؟

وای نگو از دست این اعصابای داغون
باید برسه همه طرف دیگه

آرزو یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:47 ب.ظ http://WWW.arezui.blogfa.com

چقد که مردا شبیه به همن ....
ممنون بابت رمز

خواهش گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد