با من بمان

جهان اهنگ او دارد.تصمیم تو چیست؟قدم در راه گذاشته ای

با من بمان

جهان اهنگ او دارد.تصمیم تو چیست؟قدم در راه گذاشته ای

یه حسه

حس خوشرنگ و نورانی  حس شیرین و لذت بخش   حس زندگی   حس ساختن و سوختن   حس زیبای به دست اوردن شئ گرانبها   حس شیرینیه شهد بعد از تلخیه زهر   حس شادی دائم و حقیقی


یه نوره

نور پر سو   نور خوشرنگ طلیعه خورشید   نور طلوع خورشید زندگی   نوری پر از راستی   نور سبز حقیقت



من به حس نورانی امید زنده ام و زنده خواهم ماند و سعادت واقعی را در زندگی در پناه همین حس زیبا به دست خواهم اورد


-----------------

من میتوانم

                     گاه با تلخی و گاه با مهربانی

گاه گاه تلخ میشوم و گاه شیرین

                                             گاه سازشگری مظلومم گاه شورشگری افسونگر

میدانم در نهایت به خواسته ام میرسم

                                                     چون خواسته ام خوب است و خیر


                                                  
نظرات 11 + ارسال نظر
رهگذر سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ق.ظ http://www.rahgozar268.blogfa.com

پیش هم بودن اگر دیروزها لطفی نداشت

ارزش دیروز را امروز باور میکنیم . . .


سلام
آپم دوست عزیز[گل][گل][گل]

فرناز سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:59 ق.ظ http://www.dokhtardooneh.blogsky.com

سلام عزیزم
ایشالا که همه ی ادم ها به خواسته هاشون برسن

سلام
ایشالله یه روزی.........................

مریم سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:04 ق.ظ http://hezartoyekhyal.blogfa.com/

سلام مریمی خوبی ؟..این ححسهای متفاوت گاهی سراغه من هم میاد ..نمیدونم دلیلشو اما زودگذره ......شاد باشی

سلام
ممنون
کدوم حس متفاوت؟
حس امد و امیدواری زود گذره؟
فکر نمیکنم
اگه زود گذر بود که تلاش برای ادامه زندگی و بهبود شرایط زندگی که بی معنی بود
اینجوری فکر میکنم که امید تنها حس درونیه هر شخصیه که همواره باهاشه و هرگز یه ادم زنده و نرمال امیدواریو کنار نمیزاره

[ بدون نام ] سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ق.ظ

به به!!

دلمون واشد...

امید و امیدواری...

درود بر بانوی نویسنده ی زیبایی ها:
من میتوانم

گاه با تلخی و گاه با مهربانی

گاه گاه تلخ میشوم و گاه شیرین

گاه سازشگری مظلومم گاه شورشگری افسونگر

میدانم در نهایت به خواسته ام میرسم

چون خواسته ام خوب است و خیر

چه بی سرو صدا
ردی از خودت باقی نذاشتی
ممنون

مهتاب(کلبه عشق من و اقای بالاسر) سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ق.ظ

سلام وبت جالبه
جالبه مادرشوهرت خیلی خوبه
پس دخترش به کی رفته؟

مرسی
اره خیلی خوبه
جاریم میگه به اقوامه پدریش رفته
البته من که فکر میکنم ذاتش خرابه

رهگذر سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:03 ب.ظ http://www.rahgozar268.blogfa.com

سلام دوست خوبم
انتقادتو با دل و جان میپذیرم اما منم بهم بر میخوره وقتی میبینم آپ میکنی و بهم خبر نمیدی که بهت سر بزنم
چون من معمولا نمیفهمم کی آپ شده...و وقتی سر میزنم خبر بدم که اپم میبینم چندتا مطلب جدید گذاشتید بهم بر میخوره...میخونم اما از روی خودخواهی نظر نمیدم
البته شرمنده منم رک و راست حرفمو میزنم...
خوشحال میشم دفعا دیگه آپ شدی خبرم کنی

فاطمه سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:29 ب.ظ http://sarahoseyni.blogfa.com

سلام خوبی ابجی مریم کجایی سری به ما نمی زنی دلم برات تنگ شده بود

ما همیشه هستیم
شما بی وفا شدی

سپیده سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:04 ب.ظ http://selena0cute.blogfa.com/

ایشالا همشه پر انرژی باشی و به همه آرزوهات برسی گلی

ممنون سپیده ی گلم
ایشالله همه به ارزوهای خیرشون برسن

مرضیه چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:31 ق.ظ

رد از خودم باقی نذاشتم؟ آی پیم که میمونه! من بودم، اسم یادم رفت...:دی

همین جوریم متوجه شدم
خواستم دوباره بیای نظر بدی
اخه زود به زود دلم واست تنگ میشه

دربیکران آبی تو چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:37 ق.ظ http://davoodmoghadasi.blogfa.com

سلام
یه اعلامیه رو دیوار بیمارستان زده بودند با دستخط کودکانه و نه چندان زیبا. در این اعلامیه اومده بود که یه کودک 9 ساله بنام محمد حسین محمدی برای پیوند مغزاستخوان نیازمند گروه خونی ب مثبت بود. با توجه به اینکه وبلاگ شما به عنوان یه رسانه جمعی میتونه بینندگان و خیرینی رو برای اهدای پلاکت به این کودک 9ساله باخبر کنه ازتون خواهش می کنم این شماره تلفن رو تو وبلاگتون قرار بدید و بگید که نیازمند گروه خونی ب مثبته. تو روزهای بعد انشالا اطلاعات دقیقتری از این بیمار بهتون ارسال می کنم. آخه امروز سرسری فقط شماره تلفنش رو نوشتم.
09137444843 B+

فاطمه چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ق.ظ http://sarahoseyni.blogfa.com


سلام ابجی گلم من یه چند روزی رفتم مسافرت اومدم بهت سر زدم دوباره چند روز رفتم مسافرت بازم تا رسیدم بهت سر زدم پس دیدی دوستت دارم و به یادتم در مورد اون چت هم من نذاشتم مهربان همسر گذاشته تا حالا هم ازش استفاده نکردم ولی باید شما هم چت داشته باشی وقتی هستی خبرم کنی که بیام چت کنم من چون بیشتر تو اداره با سیستم کار میکنم اینه که چت نمی کنم تو خونه هم که اون دختر وروجکم اجازه نمیده دست به کامپیوتر بزنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد